×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

***** bi3da *****

taghdim be to ke aziztarini

× هرچی بخواین پیدا میشه
×

آدرس وبلاگ من

bi3da.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/akharin_eltemas

شاعرانه

خواب دم صبح خوابی دیده ام دوباره.. کابوس؟ نه! که خوابی پریشان مثل همیشه با مهره های حقیقت بی نشانی از آنچه شدنی ست: آشفته و بی نشان وپریشان. ******** من که گیج می خورم لا به لای همین شیار های خاکستری مبهم جائی که معلوم نیست.... از کجا آمده ای و به کجا می روی. ********** می کوشم به تعبیر پریشانی یک نا امیدی که همیشه دست کم ... کمی تاریک روشن است مثل اول سحر. ************ خوابی دیده ام دوباره و گیج می خورم لیز می خورم از میان این شیار های خاکستری عمیق به لا به لای لحظه های... روز مرگی. اینجا هم که چون همیشه نه آفتاب روشنی نه باران دل انگیزی هوا نه خوب و نه بد است و از سرما تمام سلول های سطحی بی ریشه ام می لرزند و پیش می روند. ********************شبح تو خوبی. همه اینطور می گویند. من اما..این میانه معلوم نیست چه مرضی دارم!. می خواهم خوب باشم و مهربان و ساکت و خیلی محتر مانه دروغ بگویم به همه! گفتم محترمانه و نه بیشرمانه و هیچوقت به هیچکس از راز و رمز بازی نگویم و همه شما را بازیگر صحنه تئاتر زندگی خویش سازم. ****************** خانم و مهربان و متین و همگان راضی! **************** مثل حبابی پر از خون که ناگهان بترکد در بیکرانی یک آبی کبود بیکران ****************** می خواهم اما مثل اینکه نمی شود! ***************** تو سکوت آرام شب هایم را خط خطی می کنی و روز هایم را به جای آغاز یک فرصت تازه به روزمرگی وظایف بی پایان تبدیل می کنی. ********* تو ....مرا... به عمد میرانی و به قصد می کشی و حتی از لبخند و نوازشی دریغ می کنی و در عین حال..... سطح عمیق جراحات دردناکم را با نوازشی پاره پاره می کنی * ************--------------- زندگی فرصت سوگواری برای آنان که می روند.... یا که بهت دل باختن و هراس پشیمانی هنگام حسرت و پریشانی. به کام گرفتن و................................. از کف نهادن. عطش و جرعه جرعه نوشیدنی بی سیراب شدن: تشنگی همیشگی. ****************** فغان وشیو ن و فریاد و مرگ در سکوت و خاموشی ******************* سرما پیش از گرما گرسنگی پیش از سیری غروب پیش از طلوع و تاریکی کمی پیش از نور سحرگاه. فراق در غیبت وصال و کوری پیش تصویر گداخته خورشید رویای محال آرامش و غلیان دمادم. **************** دل کودک من که چون پرنده ای مضطرب و مالا مال رویا ها می زند پر های ظریف تند پرش را به دیوار قفس سینه ام تا آخرین دم تا آخرین دم. ****************** مهلت لبخند هراسیده ای شرماگین و رقت بار و ساده لوح بین هق هق های فروخفته و غمالود و بغضی بی پایان. ***************** شعر هایم را آویزان می کنم به لحظه های بریده خیابان مثل این نقاش ها که تابلو هایشان را به دیوار های قشنگ گالری هایشان می آویزند.....و در حالی که اندوه آنچنان قفسه سینه ام را می فشارد که نفسم در نمی آید... به هیاهوی شاد پرنده ها دل می بازم -------------------------------------- سایه به غریبه ای می مانم آنی......... لحظه ای......... دقیقه ای و با چهره ای ماسکی دیگرگونه و به غایت رنگارنگ سفری دیگر می آغازم به جهانی لبریز از نادانسته ها ********************* سایه ای می مانم مبهم و فریبنده و زودگذر از کناره بی کناره گذاری خاموش و دور افتاده و بن بست به راهی هماهنگ میروم ‌‌‌ آگاه و موجه وآزموده! ***************** چون ستاره ای یا که سیاره ای از دور دست ها سفر کنان..... یا که پاره ابری بی شکل و سفید و حجیم و رونده یا که چون مه هم نا شناس و هم پذیرنده و هم بی کناره در اوج قله ها و گاه در دره های نا شناس فرو رفته. ************* با اینهمه صدا خاموش. بلبلی ترانه خوان و به غایت تنها پرنده خاموشی تیز فام و تیز بال از بام تو عبور کنان. *************** من چون حجم رونده ای یا که درد عمیق تیز بی حجم رونده ای همیشه در مسیر راه های پیچاپیچ نا معلوم همیشه عبور کنان... -------------------------------- ستایش باد نشسته ام چون یکی تندیس عظیم با صورت فرسوده از گذشت باد های تند زمان بر قله ای دوردست در خیال توفنده پرنده ای تنها بر جای مانده از ستایش بی وقفه باران وباد. ****************** قصه عبور در دفتر بر جای مانده ای از کاروان گذرنده ای از صحرا ************************ خوب............که چه؟! این که به یاد کسی نمی ماند! یا اگر که بماند............. تنها قصه ای ست برای خواباندن کودک بیقراری در شب طوفانی سرد دور..........دستی ***************** بلبلی بوده ای و حتی شبی تا صبح.......... خوانده ای پشت پنجره ای......... لا به لای شاخه های هزار توی درختی در بهشتی سرسبز. ****************** آنقدر سخت هست عبور از باید ها و نباید ها و غلبه بر عادت ها که تو از عقب سقوط کنی در مغاک مرگبار دره ای بشوی از ساکنان دهکده دوردست فراموش شده ای در دیگر سو. ------------- ------------ ------------- پشت پنجره پشت خمیده من پشت به پنجره که در قاب پنجره جا نمی شود! درون این صدف پنهان می شوم و به صدای این بلبل محزون تنها به خواب می روم. ************** هر چیز دیگری را هم که از قلم بیندازیم و نادیده بگیریم تو خلوت مرا بر هم نمی زنی.... حتی با آنهمه صدا! با تو من در من تکرار می شود و می ماند در حریم دست نایافتنی خویش مرا که می خوانی و می خواهی... من دوباره تکرار می شود در شعر ها در حس ها.... در فکر های تازه تری. **************** می دانم...... گفتم که می دانم..... من نه آرامم و نه ساکت و نه کم حرف آنقدر بر کاغذ نوشته ام که اکنون چیزی دیگر نگویم و خاموش شوم
جمعه 2 مهر 1389 - 12:27:27 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


پولدارترین ایرانی کیست؟


مطالب جالب و خواندنی


ضرب المثل های جالب درباره ازدواج


تماشای مرگ در یک پارک تفریحی با یک یورو


عکس دیدنی از یک زن دو چهره


چند بیت شعر پرمعنا


شعری از مریم حیدر زاده


داستان کوتاه


داستان


مانده بر راه


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

43290 بازدید

23 بازدید امروز

16 بازدید دیروز

62 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements